گزارشی در باره دانش آموزانی که آرزویشان فقط داشتن یک کوله پشتی است
دانش آموز کلاس اولی به جای کوله پشتی با کیسه پلاستیک به کلاس درس آمده بود و در سرش آرزوی داشتن یک کیف مدرسه را می پروراند.
استرس در وجودش موج می زد، چشمانش گویای غمی بزرگ بود و این غم هر لحظه با دیدن دانش آموزان دیگر بیشتر هم می شد. با قد کوتاهش صندلی آخر کلاس درس را برای نشستن انتخاب کرده بود تا مبادا کسی متوجه تفاوتش با سایرین شود.
“یوسف” با کیسه پلاستیک راهی مدرسه شده بود و بقیه دانش آموزان با خود کیف به همراه داشتند. داشتن یک کوله پشتی آن لحظه تمام آروزی یوسف ۷ ساله بود. وارد کلاس درسشان شدند، سوء تغذیه ناشی از فقر در میان بسیاری از بچههای کلاس اول مدرسه هاشمی رفسنجانی بخش کتیج از توابع شهرستان فنوج استان سیستان و بلوچستان موج میزد.
به گفته یکی از معلمان این مدرسه، بیش از ۹۰ درصد دانش آموزان با مشکل سوء تغذیه مواجه هستند.
پسرها اغلب موهای سرشان را از ته تراشیدهاند در میان سرهایی که از بی مویی سفید شده، چشمانم به یوسف میخورد. انتهای کلاس به نیمکت خود تکیه داده و با همکلاسیهایش صحبت نمیکند، نیم نگاهی به سه دانش آموز دیگری دارد که قرار است با او یک سال تمام بر سر یک نیمکت بنشینند.
معلم کتاب هایی را که به دستش رسیده میان دانش آموزان تقسیم میکند، هیچ کدام سواد خواندن و نوشتن ندارند، اما برای دقایقی به تصاویر کتابها خیره میشوند، بعد از آن با اشتیاق زیاد کتابها را داخل کیف هایشان جاسازی میکنند؛ یوسف، اما بی تفاوت از همه رنگ های کتاب ها در ۵ ثانیه آنها را در کیسه پلاستیکی ای جا می دهد که یک دفتر و سه مداد کوچک شده هم از قبل درون داشته است.
مدادهایش را از هر دو سمت تراشیده؛ کوچکی مدادها آنقدر زیاد است که در دست های کوچک و نحیف یوسف به زور جا شده است. با او همکلام می شوم، نگاهش را از چشمانم میدزدد، تلاش میکنم اخم هایش را به هر ترتیبی که شده باز کنم، اما نتیجه نمیدهد، غم او بزرگتر از آنی است که با چند کلام حرف ساده کم شود.
دیگر یوسف را مخاطب قرار نمیدهم، رو به بچههای کلاس از آنها سوال میکنم آرزویتان چیست؟ یکی آرزوی داشتن ماشین پلاستیکی دارد و دیگری هواپیمای اسباب بازی میخواهد، یکی دیگر آرزویش داشتن یک تلویزیون بزرگ است از همان هایی که در فیلم های تلویزیونی دیده.
نوبت به یوسف که میرسد با خجالت سرش را پایین میگیرد، موهای فر سیاه رنگش بیش از هر زمان دیگری به چشم میآید، اینطور به نظر می رسد که مادر پولی برای اصلاح سر یوسف نداشته است. زیر لب و به آهستگی آرزویش را اعلام میکند، یوسف میگوید “آرزو دارم یک کوله پشتی برای مدرسهام داشته باشم”.
Comments
Post a Comment